آن که مردم را به خدا خواند و خود به کار نپردازد ، چون تیرافکنى است که از کمان بىزه تیر اندازد . [نهج البلاغه]
حضرتش در این حکومت ، مانند یکى از مردم جا دارد و زندگانى مى کند و راهنما و مجرى قانون است .
عدل عالمگیر به وسیله زور و قدرت امکان پذیر نیست و حکومت زور - بر فرض بر قرار شدن - دوامى نخواهد یافت . حکومت زور ماندنى نیست و از میان خواهد رفت .
حکومت سوسیالیستى شوروى که در بخشى از جهان بر قرار بود، وقتى که در حد اعلاى قدرت بود و قویترین دستگاه امنیتى جهان را در اختیار داشت ، متلاشى گردید، چون حکومت عدل نبود، چون خواسته خلق نبود.
قیامهاى شخصى و دسته جمعى پى در پى ملتها، نخواهد گذارد، حکومت زور باقى بماند. حکومت جهانى ، وقتى باقى مى ماند که داراى عدلى عالمگیر باشد؛ وقتى دوام مى یابد که خواسته خود مردم باشد و مطلوب خلق .
در این صورت ، خود مردم ضامن بقاى آن و پشتیبان آن خواهند بود.
حکومت جهانى ، بشرى است ، حکومت ملى نیست و اختصاص به نژاد و عنصرى ندارد و ملتى را بر ملت دیگر، ترجیح نمى دهد.
در این حکومت ، به پارلمان جهانى نیازى نیست ؛ زیرا خلق جهان در کشورهاى جهان از نظر خواسته و اخلاق و عادات و افکار و رفتار و پسند و ناپسند، متباین هستند؛ پسندیده نزد مردمى ، ناپسند، نزد مردم دیگر است .
اکثریت در آن تحقق پیدا نمى کند و قانونى به تصویب نمى رسد.
آیا قانون واحد، مى تواند شامل متباینات و پسند و ناپسندها باشد؟!
و اگر پارلمان جهانى به کلیات مشترک اخلاقى و انسانى پسندیده کند، جنبه تشریفاتى خواهد داشت و مقنن نخواهد بود.
و به همین نظر، ارتش واحد جهانى نیز دوامى نخواهد یافت ؛ چون اختلافات زبانى و نژادى و قومى موجب درگیرى میان افراد آن خواهد بود و سرانجام ، از هم پاشیده مى شود. ارتش براى دفاع از دولتى بیگانه است و در زمان حکومت واحد جهانى دولت ثانى وجود ندارد؛ پس بدان احتیاجى نیست . حکومت واحد جهانى داراى دو قوه است : قضایى و اجرایى . آن هم در آغاز تشکیل ، تا عدل عالمگیر پیاده شود، تا قانونى که از سوى خداى خلق براى خلق تصویب شده ، اجرا گردد.
ولى سرانجام این دو قوه هم منحل مى شود، چون اختلاف قضایى در میان خلق وجود نخواهد داشت ، خلق خواهد بود و خلق ، مردم خواهند بود و مردم . نزاع و خلافى میان آنها نخواهد بود و نیاز به قوه قضاییه و قوه مجریه بر طرف مى شود و خود مردم ، مجرى قانون مقدس الهى خواهند بود و تجاوزى از طرف کسى به کسى نخواهد شد.
سالیان درازى است که فکر حکومت واحد جهانى در مغز دانشوران و متفکران بشر راه یافته و نخستین گام براى آن پس از جنگ جهانى اول به صورت ((جامعه ملل )) برداشته شد، ولى به عللى چند نتوانست کارى انجام دهد که یکى از آن علل ، فقدان قوه مجریه بود. در نتیجه ، موسولینى رهبر کشور ایتالیا، با خونریزى ، کشور حبشه را بلعید و جامعه ملل نتوانست از آن جلوگیرى کند.
پس از جنگ دوم جهانى ، دومین گام به نام ((سازمان ملل )) برداشته شد که از قوه مجریه نیز برخوردار بود و ارتش تحت اختیار داشت .
ولى نتیجه اى براى سعادت بشر از آن حاصل نگردید. هنوز ظلم و ستم اسرائیل بر مردم فلسطین باقى است . سیاه پوستان آفریقا از ظلم سفید پوستان مى سوزند و مى سازند. صربها در شکم اروپا، به کشتار مردم بى گناه ادامه مى دهند. حکومتهاى دیکتاتورى فردى یا حزبى بر مردم کشورشان مى تازند و ملتها در آتش ظلم و ستم دولتها مى گدازند.
ادامه دارد....
نوشته شده توسط : آسمون